ليليانليليان، تا این لحظه: 11 سال و 7 روز سن داره

شاهزاده مامان و بابا

فقط 9 روز ديگر

دختر ناز بابا، فقط 9 روز دیگه مونده تا لمست کنم، ببویمت، ببوسمت، بشنومت و تماشایت کنم. مامانی دیگه حسابی سنگین شده و انقده تو دل مامانی بزرگ شدی که دیگه جا نداره حتی غذا بخوره  دیروز مامانی بهم میگه آرش جدیه ها... یه موجود دیگه قراره اضافه بشه به این خونه. منم خندیدم و به شوخی گفتم جدی؟ راست میگی؟ من نمیدونستم  این 9 روز باقی مانده رو هم مثل 9 ماه گذشته دختر خوبی باش و مامانی رو اذیت نکن وقتی به دنیا اومدی یه جایزه خوب پیش من داری    ...
7 ارديبهشت 1392

فقط 10 روز دیگر

دختر بابا، ده روز دیگه میپری توی بغلم. اگه انگشتای دو تا دستت را ببندی و هر روز یکیشون رو باز کنی وقتی همه انگشتات باز شدن منم دستامو باز میکنم و میپری توی بغلم      ...
6 ارديبهشت 1392

فقط 11 روز ديگر

دختر یکی یه دونه من، فقط 11 روز دیگر  امروز هم مثل همه پنجشنبه ها رفتیم پیش آقای دکتر و دوباره همه چکاپ ها انجام شد و همه چی هم خوب خوب بود. محض احتياط مامانت آزمایش دفع پروتئين هم داد که اونم منفی بود و دیگه کاملا خیال مامانت راحت شد. هیشکی نمیدونه چقدر انتظارت را میکشیم. فقط خودت میدونی و بس.  ...
5 ارديبهشت 1392

فقط 12 روز دیگر

دختر بابا، شمارش معکوس برای تولدت شروع شده. فقط 12 روز دیگر... باورم نمی شود انقدر نزدیک باشی. 9 ماه به سرعت برق و باد گذشت و تو الان از هر وقت دیگری نزدیکتر به من و مادرت هستی.  من و مادرت با تمام لحظه هایمان، با تمام حواسمان، با تمام نفس هایمان و با تمام وجودمان انتظارت را میکشیم. 
4 ارديبهشت 1392